بن بست مقدم در پایتخت/ مرز بین شرافت و بی وجدانی در کاراکترها باریک است
تاریخ انتشار: ۱۸ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۵۰۲۹۲۵
کارشناس سینما گفت: کاراکترهای پایتخت بیش از حد خاکستری هستند و مرز بین شرافت و بی وجدانی در تک تک کاراکترها بسیار باریک است.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ محمدرضا عبدالحمیدی در گفتگو با صاحب نیوز اظهار کرد: سریال پایتخت، یکی از سریالهای پر مخاطب رسانه ملی به شمار می رود.
کارشناس سینما افزود: یکی از مؤلفه هایی که در پایتخت های یک تا چهار مد نظر قرار گرفت، توجه به زندگی روستایی و طبقات پایین جامعه بود که این مطلب، به خودی خود یک نقطه قوت هم محسوب می شود، اما اگر با دقت بیشتری نگاه کنیم خواهیم دید که پایتخت در مقایسه با نمونه هایی از سریال های سیما در این عرصه نیزموفقیت چندانی نداشته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
عبدالحمیدی افزود: به عنوان مثال، سریال مهم و خاطره انگیز «روزی روزگاری» که حدود 30 سال پیش ساخته شد و خیلی از مردم جامعه با آن خاطره دارند، به عنوان یکی از سریال های مهم تاریخ رسانه ملّی مطرح می شود. پایتخت را از نظر نشان دادن زندگی روستایی و سنتی و همچنین کاراکترپردازی میشود با این سریال مقایسه کرد.
منتقد حوزه فیلم و سینما اضافه کرد: در این سریال شاهد یک نمونه خوب از پرداختن به نقش هستیم که مخاطب با دیدن آن آرزو می کند که ای کاش در این فضا زندگی می کرد و درگیر قصه های این فیلم بود؛ مردم به خوبی با کاراکترهای روزی روزگای همزاد پنداری می کردند. کاراکترهای روزی روزگاری در عین حال که از ظنزی جذاب بهره می بردند اما جدی و باورپذیر بودند و مخاطب دوست داشت جای آنها باشد.
وی با بیان اینکه این موضوع در خصوص سریال پایتخت رخ نداده است و در واقع هیچ فردی آرزو نمی کند جای کارکترهای سریال پایتخت باشد، تصریح کرد: هیچ کسی دوست ندارد در محیط و فضای زندگی پایتخت زندگی کند و یا حتی خانواده اش شبیه این خانواده باشد، مردم با تماشای پایتخت حداکثر به دنبال این هستند که با پایتخت تفریح کنندو هیچ کس کاراکترهای پایتخت را جدی نمی گیرد.
این کارشناس سینما بیان کرد: صرف این که دوربین را در محیط روستایی بچرخانیم و مناظر زیبای طبیعی نشان دهیم و یک زندگی ساده را ترسیم کنیم، لزوما ترویج زندگی ساده ایرانی نیست.
کارشناس سینما با توضیح اینکه در پایتخت های پنج و شش تغییراتی در ساختار آن رخ داده است، اظهار کرد: در پایتخت پنج و شش یک سری از مؤلفه های مفید و مهم فصل های قبلی، مانند صفا و صمیمت از دست رفت و شاید دلیل آن، تغییر نویسنده و مدیریت ساخت پروژه بود.
عبدالحمیدی خاطر نشان کرد: با وجود این که نکات مثبتی مانند پرداختن به داعش و مدافعان حرم، پایتخت پنج را از قبلی های متمایز میکرد، امّا در مقابل پرداخت های غلط به کاراکترهای ارسطو، نقی معمولی، بهتاش و… آفت هایی را هم ایجاد کرده است.
وی ادامه داد: از جمله این آسیب های جبران ناپذیر که گناه نابخشودنی پایتخت است، تخریب لهجه شرین مازندرانی است؛ لهجه مازندرانی یکی از زیباترین و شیرین ترین لهجه های زبان فارسی است و جزو سرمایه های فرهنگی کشور ماست اما پایتخت با کاراکترهای خود، عملا این لهجه را اسباب تفریح و مضحکه کرده است. متاسفانه امروز در هر کجای کشور اگر یک انسان محترم با لهجه ی مازندرانی را ببینیم و صدای او را بشنویم ناخودآگاه یاد ارسطو و نقی می افتیم و حتی شاید مورد تمسخر عده ای قرار بگیرد.
عبدالحمیدی معتقد بود: پایتخت به لهجه مازندرانی نه تنها خدمت نکرد بلکه آن را اسباب تمسخر عمومی قرار داد و این، خسارتی جبران ناپذیر است.
کارشناس سینما بیان کرد: مخاطب نه تنها آرزو نمی کند که در خانواده نقی معمولی باشد، بلکه ترجیح می دهد با این کاراکترها تفریح و آن ها را مسخره کند و این لهجه را هر کجا شنید دست بیاندازد.
وی اضافه کرد: در پایتخت شش کاراکترها و دیالوگ ها موهن شده است، این نکته در کاراکتر بهتاش که پدیده نوظهور در پایتخت های پنج و شش بود، بیشتر به چشم می خورد.
عبدالحمیدی افزود: کاراکتر بهتاش در پایتخت شش رسماً به یک فرد آوانگارد و حرمت شکن تبدیل شده است و یکی از نقاط ضعف پرداخت سریال، همین است. بهتاش یک کاراکتری محبوب است و مخاطب به تکه کلام های او علاقه دارد اما از بی حرمتی هایی که مخصوصا در پایتخت شش به بزرگترها می کند مشخص است که قرار بوده نقش منفی باشد که متأسفانه درست از آب در نیامده است.
وی ادامه داد: کاراکترهای پایتخت بیش از حد خاکستری هستند و مرز بین شرافت و بی وجدانی در تک تک کاراکترها بسیار باریک است. از نقی گرفته تا بقیه کاراکترهای زن و مرد همه و همه در یک لحظه انسان های با شرافتی هستند و در کوتاه ترین فاصله ممکن مرتکب بی وجدانی های حیرت انگیز می شوند.
کارشناس سینما در پایان گفت: امیدوارم اگر مسئولان سازمان صدا و سیما به فکر فصل های دیگری برای این سریال هستند به جای واگذاری امور به تیم سازنده، ابتدا نقد علمی این سریال را در دستور کار قرار دهند تا مشخص شود گمشده پایتخت های 1 تا6 چه بوده است و چگونه می شود آن را در فصل های بعدی اصلاح کرد تا این سریال مهم با سرمایه فرهنگی ای که در این سال ها در اجتماع پیدا کرده موجب رشد عمومی شود و ارزش هزینه ای که برای آن می شود را داشته باشد.
انتهای پیام/
منبع: دانا
کلیدواژه: کارشناس سینما بی وجدانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۵۰۲۹۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جای خالی یک سریال ایرانی درباره حسن صباح
دکترمراد عنادی؛ مدیرعامل مؤسسه جامجم، پژوهشگر و نویسنده کتاب «فرمانروایان الموت» است که چاپ دوم آن در نمایشگاه کتاب امسال و در غرفه نشر پردازش عرضه میشود. او در گفتوگو با خبرنگار ما درباره سریال الحشاشین معتقد است، این مجموعه که در جهان عرب طی ماه رمضان پخش شد، تلاش داشته است ریشه داعش یا رادیکالیسم سلفی را به نزاریان الموت و حسن صباح بهویژه برگرداند. همچنین در پروژه الحشاشین سعی کردهاند افسانهها را نیز وارد سریال کنند، مثلا داستان سه یار دبستانی یعنی خواجه نظامالملک، حسن صباح و خیام که نخستینبار از سوی رشیدالدین فضلا... مطرح شد بعدها در دیباچه ترجمه انگلیسی رباعیات خیام توسط ادوارد فیتزجرالد یادآوری گردید. ولی بهگفته خاورشناس و استاد تاریخ، مارشال هاجسن: انگار آن را بعدها خود نزاریها ساخته و پرداختهاند.عنادی که مطالعات مختلفی درباره حسن صباح داشته، میگوید: شماری از پژوهشگران اعتقاد دارند او متولد ایران بوده و درست است که اجدادش یمنی بودهاند اما از آنجا که یمن از دوره هخامنشی، اشکانی و ساسانی به بعد در گستره ایران فرهنگی بوده، صباح بهدنبال استقلال ایران و حفظش بوده بهویژه یکی از شعارهاش در انتقاد از امپراتوری سلجوقی بر این مبناست که چرا با این همه قدرت و گستردگی باید سلجوقیان بهدنبال تاییدیه گرفتن از خلافت عباسیانی باشند که نیرو و عده خاصی ندارند! این کارشناس رسانه با بیان اینکه پرداختن به حسن صباح بهدلیل شخصیت رازآلود و کاریزماتیکش برای مخاطبان خودبهخود جذاب است، میافزاید: این ساخته مصریها بحثهایی را برانگیخته، مثلا روایتی هدف سریال را به ضدیت با اخوان ارجاع میدهد و روایتی بر ضدیت با شیعه ارائه میکند. به نظر میرسد الحشاشین جای بررسی و نقد بسیاری دارد، ولی بهتر است در کشور خودمان سرمایهگذاری واقعبینانهای انجام بگیرد و درباره صباح یک سریال دقیق و هماهنگ با واقعیتهای موجود ساخته شود. فضاها، تصاویر و لوکیشنهای سریال هیچکدام در ایران و مربوط به ایران و فرهنگش نیست و همه و همه در کشوری عربی و عربزبان است. وی با تأکید بر اینکه بعدها جریان اسماعیلیه با صوفیگری و دراویش ترکیب و ادغام میشود تا زمان قاجار که بخشی از آنها به هند مهاجرت میکنند و آنجاست که میان آنها و انگلستان پیوندهایی برقرار میشود، میگوید: اسماعیلیه کنونی (بهویژه آقاخانیه) با آن اسماعیلیه تاریخی شاید از نظر نوستالژی و اسطورهای به کیش حسن صباح وفاداریهایی داشته باشند وگرنه کلا چنین به نظر میرسد که سبک زندگی و شیوه تفکرشان کاملا عوض شده و از ماکت حسن صباح فقط بهدنبال بهرهبرداری تاریخی و اعتباری برای خودشان هستند. اسماعیلیه فعلی خیلی حساسیتهای مذهبی ندارد که همکاری با آنها را برنتابد. تساهل در نگاهشان موج میزند و به آن اصول سخت و سفت که صباح داشته، رویکرد و گرایشی ندارند. خود صباح براساس اسناد تاریخی، شخص بسیار معتقد و متشرعی بوده تا جایی که حتی با پسرانش بهخاطر گناه یا کار غیرشرعی برخورد شدید کرده یا دخترانش که امورات زندگیشان را با نخریسی و دوکریسی اداره میکردند و در کل زندگی بسیار سادهای در پیش گرفته بودند و مقررات شریعت را بهشدت رعایت میکردند. افزون بر این، فقر منابع مکتوب و دسترس نبودن منشور حسن صباح در مجموع رهبران جدیدشان را به تفسیر به رای گرایش داده و فرمانهای مندرآوردی که حتی خیلی از نگره و تفکر حسن صباح فاصله دارد.